نقد محتوایی و بررسی سبکی اشعار ولایی نجیب کاشانی
فاطمه ابوحمزه[1]
اعظم نورینیا[2]
چکیده:
از شاعران گمنام قرن دهم و یازدهم که در منقبت ائمۀ معصومین (ع) شعر سروده است، نجیب کاشانی است. نام او کمتر در تذکرهها و تاریخ ادبیات دیده میشود. این پژوهش در صدد تبیین جایگاه اشعار ولایی نجیب کاشانی از طریق تحلیل زبانی، بلاغی و محتوایی است. در تحلیل بلاغی اشعار، نوآوریهای ادبی در سه سطح بیان، بدیع و معانی بررسی شده است. در تحلیل زبانی به بررسی نکات لفظی و دستوری پرداخته شده است. در تحلیل محتوایی به بررسی ساختار قصیدههای نجیب، اعتقادات کلامی شیعی مطرح شده در اشعار او، تبحر شاعر در پیریزی مضامین ولایی در قالب رباعی پرداخته ایم.
کلید واژه: اشعار ولایی، نجیب کاشانی، تحلیل زبانی، تحلیل بلاغی، رباعی، اعتقادات کلامی شیعه
مقدمه:
نورالدین محمد شریف کاشانی(1063-1123) متخلّص به «نجیب» و «نجیبا» یا ملا نورا، فرزند خواجه محمدحسین کاشانی بود. او از شعرای دورۀ شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی است.
نجیب کاشانی شاعری گمنام است. در کمتر تذکرهای نام و یادی از او و اشعارش شده است. به عنوان نمونه در کتاب تاریخ ادبیات در ایران ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون، آتشکدۀ آذر و تذکرۀ ریاض الشعرای علیقلی خان واله داغستانی نامی از او به میان نیامده است.
آثاری از نجیب کاشانی در دست است که عبارتند از: دیوان اشعار و تاریخ کیشخانه و از جمله آثار مفقود او مثنوی تعویذالعارفین و مثنوی گلدسته میباشد.
کلیات دیوان اشعار نجیب شامل قصیده، قطعه، مثنوی، چند رباعی و تک بیت است.
«نجیب شاعری با فضیلت بوده و طبعا با دواوین سلف در ارتباط بوده ولی رنگ و بوی تقلید و دنبالهروی و پختهخوری در شعرش وجود ندارد و در بسیاری موارد او را شاعری مبتکر و نوگرای میبینیم.» (سجادی،1388،189)
«وی سالها در هند در دربار اکبرشاه گورکانی زندگی کرده است. از سخنوران میانهرو در سبک هندی است که در دام نازک اندیشیهای گزاف و چیستان گونۀ شعرای سبک هندی نیفتاده است و شعری روشن و روان دارد. گاه در سرودههایش ابیات نغز و ناب با بیتهای سست و نادرست درهم آمیخته است. از دید زبانشناسی تاریخی هم سرودههایش سودمند است.» (کزازی،1383،167)
بلاغت:
بلاغت اشعار نجیب کاشانی در مباحث بیان، معانی، بدیع و فصاحت بررسی شده است که برخی از نوآوریها و نکات برجسته در ذیل ذکر میشود.
بیان:
در علم بیان مباحثی چون تشبیه، استعاره و کنایه در حوزۀ ادبیات ولایی بررسی میشود.
تشبیه:
از صدای زنگ سیر آهنگ وقت ساعتش بر فلک پیچیده صوت دلگشای جبرئیل (ص 639)
شاعر صدای زنگ ساعت صحن حضرت امام رضا(ع) را به صدای جبرئیل تشبیه کرده است.
ظهور کن که شود بر مخالفان روشن که شمع دین ز تو بودست در جهان روشن (ص569)
ز آفتاب عدالت که بیزوال بود چه شمعها که نمودی تو در جهان روشن ((ص 570)
نجیب دقت دعا شد کف نیاز برآر که هست شمع اجابت در آسمان روشن (ص 571)
استعاره مکنیه:
زهی ز شمع رخت دیدة جهان روشن ز خاک رهگذرت چشم مردمان روشن (ص569)
دریده است چو گل صبر پیرهن در تن نموده است دلم شمع الامان روشن (ص 570)
ز پیش تو خورشید و مه جنیبت کش ز نعل مرکب تو شمع اختران روشن (ص 570)
کنایه:
چو شمع کشته بود چشم دشمنت بینور چراغ عمر تو تا آخر الزمان روشن (ص 570)
روشن بودن چراغ عمر: کنایه از عمر جاودان و طولانی
زهی ز شمع رخت دیدة جهان روشن ز خاک رهگذرت چشم مردمان روشن (ص 569)
روشن شدن چشم: کنایه از شادباش و مبارک باد
ز گرمخویی پیکان هیبتت چه عجب اگر چو شمع شود تیر در کمان روشن (ص 571)
روشن شدن تیر در کمان: کنایه از در گرفتن جنگ و پیکار
ز بس که سوخته چون شمع مطلبم به زبان چو مجمر است دلم ز آتش نهان، روشن (ص 571)
مطلب در زبان سوختن: کنایه از خاموشی
چو شمع کشته، زبان ز شکوه خاموش است هزار بار تنم شد به امتحان روشن (ص571)
تن به امتحان روشن شدن: کنایه از گرفتار بودن در سختی امتحان
حدیث قهر تو میخواستم رقم سازم چو شمع شد به کفم خامه را زبان روشن (ص570)
زبان خامه روشن شدن: کنایه از ناتوانی کلمات در شرح واقعه
معانی:
از جمله نوآوری خاصی که از نظر علم معانی در اشعار ولایی نجیب کاشانی دیده میشود این است که در قصیدهای با ردیف «یا مرتضی علی» ندا با غرض ثانویه تحبیب و تکریم به کار رفته است.
گر از دو کون نام و نشان برطرف شود دارم به دل نشان تو یا مرتضی علی ( ص626)
با کفر هم مرا ز سر خوان خود مران هستم چو میهمان تو یا مرتضی علی (ص 626)
بدیع:
بررسیهای بدیعی در دو مبحث بدیع لفظی شامل جناس، واجآرایی و بدیع معنوی شامل استخدام، تلمیح، تناسب، تناقض، پارادوکس، حسن تعلیل، تجاهلالعارف، اغراق صورت گرفته است.
جناس تام:
ظهور کن که شود بر مخالفان روشن که شمع دین ز تو بودست در جهان روشن (ص 569)
واج آرایی:
خرد نمود به شمع خیال موسومش چراغ شهرت او شد چو در جهان روشن (ص 572)
استخدام:
دریده است چو گل، صبر، پیرهن در تن نموده است دلم شمع الامان روشن (ص 570)
صبر پیرهن دریده است: بیطاقت شده است ، گل پیرهن دریده است: شکوفا شدن گل
خدنگ قهر تو چون شمع اگر زبانه کشد هلال وار شود قبضة کمان روشن (ص 570)
زبانه کشیدن تیر (خدنگ): اوج گرفتن و بالا رفتن
زبانه کشیدن شمع: روشن شدن و نورانیتر شدن
چو شمع کشته زبانم ز شکوه خاموش است هزار بار تنم شد به امتحان روشن (ص 570)
خاموش شدن شمع: بی نور شدن
خاموش شدن زبان: ساکت شدن
چه گویم آن که ز بس آرزوی خدمت تو چو شمع گشته مرا جسم ناتوان روشن (ص562)
جسم ناتوان من: ضعیف شدن
جسم ناتوان شمع: آب شدن
اعنات:
شاعر در قصیدهای با التزام لفظ «شمع» در هر بیت به مدح و منقبت صاحب العصر و الزمان(عج)میپردازد:
سفیده دم که شد آیینۀ جهان روشن ز شمع بزم فلک گشت آسمان روشن (ص 566)
تلمیح:
تلمیحهای ولایی به این صورت در اشعار دیده می شود. اشاره به آیات قرآن، اشاره به احادیث معصومین(ع) و اشاره به وقایع تاریخی در صدر اسلام که اغلب متضمن مناقب و فضایل معصومین(ع) است.
محرم پس از رسول در آن خانه مرتضی است نه آن که منع کرد رسولش ز نیمۀ راه (ص 575)
به این واقعة تاریخی تلمیح دارد که در اواخر سال نهم هجرت، پیامبر(ص) ابوبکر را به حضور طلبید و بعد از تعلیم آیاتی از سورۀ توبه ابوبکر را مأمور ابلاغ آن در مکه، در روز عید قربان به حجاج، نمود. پس از رفتن ابوبکر، جبرئیل نازل شد و فرمود که خود پیامبر(ص) یا کسی که از خود اوست پیام را ابلاغ نماید. پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) را مأمور ابلاغ پیام گردانید. حضرت علی(ع) عازم مکه شد و از نیمۀ راه ابوبکر را برگرداند.
کان بتشکن که پای به دوش رسول داشت بر روی دست او چو دعا کرد جلوهگاه (ص 576)
به این واقعة تاریخی تلمیح دارد که پس از فتح مکه حضرت علی(ع) برای درهم شکستن بتها بر شانة پیامبر(ص) قرار گرفتند و خانة کعبه را از همة بتها پاک کردند.
روح روان «جسمک جسمی» که مصطفی در شأن او نمود بیان «عاد من اعداه» (ص 576)
مصرع دوم تلمیح به این جمله از خطابۀ غدیر از زبان نبی اکرم دارد که فرمودند: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»
اول کسی که تهنیت این عطیّه کرد بود آن دغل که روش دوم بار شد سیاه (ص 576)
آخر چه روی داد که خصم سقیفه ساز بر نعش مصطفی نشدش فرصت نگاه (ص 576)
تلمیح به واقعة تاریخی غدیرخم و اعلام امامت حضرت علی(ع) توسط نبی مکرم اسلام(ص) و تبریک عمرخطاب به حضرت علی (ع) و اشاره به پیمانشکنی در ماجرای سقیفه و تعیین جانشین برای پیامبر خدا (ص).
چون در کسی ندید امانت به جز علی خود را به او سپرد پیمبر به خوابگاه (ص 576)
تلمیح به واقعه تاریخی لیله المبیت که حضرت علی(ع) در بستر پیامبر(ص) خوابیدند.
آن کس که بر سفینة نوح التجا نبرد کشتی به چار موجة طوفان شدش تباه (ص 576)
با مهر مرتضی علی از معصیت چه باک روی سفید را چه غم از نامة سیاه (ص 576)
شاعر با تلمیح به واقعة تاریخی نجات یافتگان قوم نوح تمسک جستن به حب حضرت علی(ع) را مایة سعادت و نجات در قیامت بر میشمارد.
شاعر در غدیریههایی که سروده است، سعی میکند با اشاره به آیاتی که در این باره نازل شده است، اهمیّت واقعة غدیرخم را بیان کند:
شاها به غدیرخم پیمبر ز خدا أکملت لکم دینکم آورده به ما
یعنی امروز دین ما یافت کمال بگذاشت به وجود تو کمال تو دنیا (ص 683)
بیت اول به آیۀ 3 سورۀ مائده، آیة اکمال دین، اشاره دارد. برخی از مفسرین معتقدند که این آیه در روز عید غدیرخم نازل شده است. در کتاب کافی از حضرت امام باقر(ع) روایتی آمده است که احکام به تدریج و پی در پی نازل شد و آخر آنها ولایت بود پس الیوم اکملت لکم دینکم نازل شد و بعد از آن دیگر حکمی نازل نشد. یمانی و قمی نیز این معنی را از آن حضرت نقل نمودهاند. (تفسیر روان جاوید، ذیل آیۀ 3 سورۀ مائده)
رحمت به غضب چو پیشدستی فرمود اول به جهان کرد پیمبر مولود
یعنی که از آن پیش که عصیان ورزند آمد ز کرم آیة رحمت به وجود (ص 694)
بیت اول تلمیح دارد به فرازی از دعای کمیل «سبقت رحمته غضبه» و بیت دوم تلمیح دارد به آیۀ 107 سورۀ مبارکه انبیا « و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین» دارد.
تناسب:
در مدح امام زمان (عج)
خدنگ قهر تو چون شمع اگر زبانه کشد هلال وار شود قبضة کمان روشن (ص 570)
نظر به سیر چراغان این قصیده گشای که هست شمع معانیش از بیان روشن (ص 571)
ز دوریت به دلم شمع داغ سوزد چند چو آتشی که بماند ز کاروان روشن (ص 570)
پارادوکس:
چو عکس شعلة شمعی که اوفتد در آب ز عدل توست در آب آتش آنچنان روشن (ص 570)
روشن بودن آتش در آب
تضاد:
زحسن مطلع او چشم آسمان پر نور ز شمع مقطع او بزم قدسیان روشن
اغراق:
غبار راه تو را سرمه گر به چشم کشد به رنگ شمع شود میل سرمه دان روشن (ص 570)
دریده است چو گل صبر پیرهن در تن نموده است دلم شمع الامان روشن (ص 570)
حسن تعلیل:
در منقبت امیرالمؤمنین (ع) و تهنیت عید غدیر:
تا حشر در تمام زمین غدیرخم روید به جای سبزه زبانهای عذرخواه (ص 576)
انگشت شاهدی است برآورده سر زخاک بر صدق این روایت آن روز هر گیاه (ص 576)
برای حضور بیشمار فرشتگان در آستان مقدس امام رضا(ع):
بر سر یک پا ستاده شمع هر شب تا به صبح تا نگردد تنگ جا بر سجدة کرّوبیان (ص635)
مهر و مه در آسمان کی راست میکردی کمر گر چو قندیلش نمیبستند در این میان (ص636)
تا طلا خود را به خاک خشت این گنبد رساند گشت پشتیبان قدرش کفة میزان جان (ص636)
تاج و طومار بر سر، ملایک فوج فوج از پی پابوسش از شعر میرسند از آسمان (ص636)
در تعظیم و جلالت آستان مقدس امام رضا(ع):
دود شمع بارگاهت سرمة قدّوسیان خاک راه آستانت توتیای جبرئیل (ص 638)
چشم هر خورشید و ماهی محرم این خاک نیست نیست کس جاروب کش اینجا ورای جبرئیل (ص 638)
در ته نقش قدم، زوّار این در یافتند آنچه پنهان بود در دست دعای جبرئیل (ص 638)
تا بود پروانه پابوس شمعش دسترس سر نمیآرد فرو در پیش پای جبرئیل (ص 638)
صد هزاران قالب بی جان چو کفش افتادهاند از ملایک بر درت در پیش پای جبرئیل (ص 638)
در مدح و منقبت حضرت صاحب الزمان (عج):
ز شوق منصب پروانگی محفل تو نموده شمع مه و مهر اختران روشن (ص 570)
تجاهل العارف:
در مدح و منقبت حضرت علی بن موسی الرضا(ع):
این مطاف کیست کز جوش طواف انس و جان بسته راه طوف را بر گردش روحانیان (ص 635)
این حریم کیست یا رب کز ره پاس ادب خواب میگردد به گرد دیدههای پاسبان (ص 635)
این ضریح کیست کز هر حلقه بر روی جهان باز گردانده در امّیدی از باغ جنان (ص 636)
التفات:
السلام ای روضهات وحدت سرای جبرائیل طاق درگاه تو محراب دعای جبرئیل (ص 638)
شاعر به زیبایی به حضرت علی بن موسی الرضا (ع) سلام میدهد.
چشم مردم آب آورده وگرنه این ضریح چشمههای بحر رحمت گشته در هر سو روان (ص 638)
السلام ای روضهات وحدت سرای جبرائیل طاق درگاه تو محراب دعای جبرئیل (ص 638)
به شکلی زیبا به حضرت امام رضا(ع) سلام میدهد.
حسن طلب:
چون بر تو ظاهر است که در راه اعتقاد هستم ز پیروان تو یا مرتضی علی(ص 627)
مگذار پایمال کنندم چو نقش پا این دوست دشمنان یا مرتضی علی (ص 627)
اشکالات وزنی اشعار:
در برخی از ابیات شاع اشکالات وزنی دیده میشود که نمونههایی ذکر میشود.
ز شوق شربت وصلت که هست آب حیات زبان چو شمع است در کام تشنگان روشن (ص 570)
خدنگ قهر تو چون شمع اگر زبانه کشد هلال وار شود قبضۀ کمان روشن (ص 570)
در مولود نبی خداوند رحیم بنشاند به آب رحمت نار جحیم
یعنی امروز دین ما یافت کمال بگذاشت به وجود تو کمال تو دنیا ( ص 702)
قافیه:
عیوب قافیه:
زهی ز شمع رخت دیدة جهان روشن ز خاک رهگذرت چشم مردمان روشن ( ص 569)
چو عکس شمع در آیینه خانه از صد وجه ز دیدن تو بود چشم دوستان روشن ( ص 569)
ز شوق شربت وصلت که هست آب حیات زبان چو شمع است در کام تشنگان روشن (570)
در این ابیات حروف اصلی قافیه، «ان» است. «ان» نشانۀ جمع به عنوان قافیه انتخاب شده است در حالی که حروف الحاقی محسوب میشود
تکرار قافیه:
زهی ز شمع رخت دیدة جهان روشن ز خاک رهگذرت چشم مردمان روشن (ص 568)
ظهور کن که شود بر مخالفان روشن که شمع دین ز تو بودست در جهان روشن (ص 568)
خرد نمود به شمع خیال موسومش چراغ شهرت او شد چو در جهان روشن (ص 572)
ز آفتاب عدالت که بیزوال بود چه شمعها که نمودی تو در جهان روشن (ص 570)
البته به جز این شواهد در ابیات دیگر هم تکرار قافیه دیده میشود.
فصاحت:
تعقید معنایی:
عنبر افشان دود شمع روضة پر نور اوست جلوۀ روح ملایک در بهشت جاودان (ص 636)
نجیب قصیدهای را که در مدح حضرت مهدی(عج) سروده، تصویر آفرینیهای شاعرانهاش را در عنصر «شمع» قرار داده و با توجه به طولانی بودن قصیده، گاه تصاویر تکراری ارائه میکند و از تعابیر تکراری استفاده میکند.
این تک تصویر بودن شعر باعث شده از نظر بلاغی شاعر مجال نوآوری نیابند؛ به عنوان نمونه در بخش تشبیه، شاعر مجبور به استفاده از مشبههای تکراری و در نتیجه وجه شبههای یکسان شده است.
از نظر مفهومی، تصویرسازیهای او را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
1. ادبی (حسی): شمع خاوران (استعاره از خورشید)، شمع اختران (استعاره از ستارگان)
2. عقلی: شمع دین، شمع جان، شمع سخا، شمع مقطع، شمع تمنا، شمع خیال
ویژگیهای زبانی اشعار نجیب کاشانی:
ابزار کار یک شاعر، واژگان هستند همانطور که ابزار کار یک نقاش، رنگ و بوم و همین طور قلم و دوات، وسایل کار یک خطاط است. هر شاعر با توجه به گنجینة واژگانی که در ذهن دارد، آثار خود را مینویسد و میسراید. بدیهی است هرچه این گنجینه پربارتر باشد، او میتواند منظور خود را بهتر و ملموستر بیان کند و تصاویر زیباتر و جدیدتری بیافریند.
نجیب گاه با همان کلمات ساده که در اختیارش است، تصاویری بدیع میآفریند و مضامین تکراری خود را در قالب و ظرفی نو به مخاطب ارائه میدهد.
زهی ز شمع رخت دیدة جهان روشن ز خاک رهگذرت چشم مردمان روشن (ص 569)
چو عکس شمع در آیینه خانه از صد وجه ز دیدن تو بود چشم دوستان روشن (ص 569)
در هر دو بیت مذکور، روشن شدن چشم شاعر به دیدار معشوق مراد است؛ اما در مصرع دوم تصویری جدید و کاملاً ملموس و تماشایی بیان شده است.
کلماتی که نجیب استفاده میکند، ساده و تا حدودی تکراری هستند. شاعر هیچ اصراری ندارد که از کلمات سنگین و ثقیل عربی بهره ببرد؛ بلکه واژگان فارسی را ترجیح میدهد.
نحو اشعار نجیب:
در بسیاری اشعار نجیب از نظر دستوری آن قدر ساده است که این در هم ریختگی به هیچ وجه مانع فهم شعر نیست. اگر به ندرت دشواری در فهم شعر وجود دارد، مربوط به معنا و تصاویر شعری دور از ذهن است. برخی ردیفهای فعلی سبب سادگی نحوی جمله شده است.
مضامین شعری نجیب کاشانی:
در وصف مقام امام زمان(عج):
چراغ محفل ایجاد را نبودی نور نگشتی ار ز رخت شمع در میان روشن (ص 570)
این قصیده در مدح حضرت امام زمان(ع) سروده شده است و مطابق با مضمون این بیت که ائمۀ معصومین(ع) نور آسمانها و زمین هستند، حدیثی در کتابمرآه العقول في شرح أخبار آل الرسول آمده است که ذکر میگردد:
عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا[3] فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ- الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَر.(مجلسی ،2/ 1404 ، 352-356 )
در عظمت شأن حضرت علی(ع) و خادمان درگاه ایشان:
روزی دهندگان سلیمان همتند موران دور خوان تو یا مرتضی علی (ص 626)
بر فرق مهر و ماه بود تاج افتخار نعلین خادمان تو یا مرتضی علی (ص 626)
در بحر رحمت است چو نقشی به روی آب عصیان شیعیان تو یا مرتضی علی (ص 626)
این بیت را شاعر در عظمت مقام حضرت علی(ع) سروده است؛ اما برخلاف اصول شرعی، عصیان شیعه را در برابر عظمت حضرت علی(ع) قرار داده است در صورتی که احادیث رسیده از ائمۀ اطهار(ع) بر جزای کامل پاداش و عذاب اشاره دارد تا عظمت مقام حضرات و شفاعت بیاساس برای شیعیان.
جبریل پیشتر ز وجود جهان شنید مدح تو از زبان تو یا مرتضی علی (ص 627)
روحم ز شوق کوی تو پرواز میکند برگرد زائران تو یا مرتضی علی (ص 627)
فرمانروایی به سخن دارم آرزو از همّت روان تو یا مرتضی علی (ص 627)
عدم معرفت عامه مردم نسبت به مقام والای امیرالمؤمنین(ع):
چشم مردم آب آمده وگرنه این ضریح چشمههای بحر رحمت گشته در هر سو روان
مضامین رباعیهای ولایی نجیب کاشانی:
در رباعیهای نجیب چند موضوع اصلی فرهنگ و اعتقادات شیعه به چشم میخورد. تهنیت مولود پیامبر اکرم(ص)، اهمیت غدیر و تبرا از پیمانشکنان، شفاعت، ظهور حضرت مهدی(عج)، قسم به ائمۀ معصومین(ع) و درخواست حاجات شاعر.
مولود نبی اکرم(ص) و شفاعت امت:
مولود نبی چو شد خداوند کریم بخشید به امتش گناهان عظیم
ننمود به او روی سیاهی زین قوم هر چند که بود رونما رسم قدیم (ص 702)
ساقی قدحی که همچو مهر تابان این نکته ز مولود نبی هست عیان
زان پیش که سر زند ز امّت عصیان آمد ز کرم آیة رحمت به جهان (ص 704)
روزی که علم گشود مهر تابان از دولت اثنی عشری داد نشان
یعنی که به جز دوازده مقصد نیست از شش جهت و چهار رکن و دو جهان ( ص 703)
نجیب از پیروان مذهب شیعۀ اثنی عشری است. در اشعارش نیز مکرر به این موضوع اشاره دارد. در این رباعی ائمه(ع) را دلیل خلقت میداند و حسن تعلیلی برای عدد دوازده میآورد.
غدیریه ها:
غدیریه و تعریض به خلیفۀ دوم:
آن کس که رباعی غدیر از ما برد تحسین به جا کرد ولی بی جا برد
مانند عمر که در خلافت به علی بخ بخ گفت و خلافت او را برد (ص 691)
لازم به ذکر است نجیب از معدود شاعران این دوره است که علاوه بر مبحث تولا به تبرا نیز پرداخته است.
شاعر در غدیریههایی که سروده است گاهی با تلمیح به آیة اکمال دین، سعی در بیان اهمیّت واقعة غدیرخم دارد:
شاها به غدیرخم پیمبر ز خدا أکملت لکم دینکم آورده به ما
یعنی امروز دین ما یافت کمال بگذاشت به وجود تو کمال تو دنیا (ص 683)
نجیب کاشانی با سرودن رباعیای در مدح حضرت مهدی(عج) و دعا برای ظهور و به اهتزاز در آمدن پرچم نصرت ایشان، نهایت آرزو و معرفت شیعه را مطرح میکند.
یارب به حسن که فتح با عسکر اوست صاحب ید و دین و دولت از گوهر اوست
کاین پرچم را به فتح و نصرت بگشا بر مهدی و هر که تابع لشکر اوست (ص 687)
قسم دادن خداوند به معصومین برای رسیدن به مقاصد خود:
قسم به پیامبر(ص) و درخواست مبارکی برای شاه:
یا رب به نبیّ و طیلسان سر او آن پردۀ وحی آسمان پیکر او
کاین رایت را که بال جبرئیل دعاست بر شاه مبارک کن و بر لشکر او ( ص 706)
قسم به حضرت سجاد(ع) و تقاضای ظهور:
یارب به علی بنحسین بنعلی آن زینت سجادۀ انوار جلی
کز پردۀ صبح این عَلَم طالع ساز خورشید جهانگشایی لم یزلی (ص 709)
تقاضای نصرت با قسم به امام باقر(ع):
یارب به محمد علی بنحسین یعنی به شکافندة علم ثقلین
کاین رایت را به بحر و بر نصرت ده همچون علم محمّدی در کونین ( ص 706)
تقاضای حاجت با قسم به امام جعفر صادق(ع):
یا رب به امام جعفر صدق آیین آن شمع سراپردة اسرار یقین
کاین دامن دولتی که نامش علم است با دامن آخرالزمان ساز قرین ( ص 706)
تقاضای حاجت با قسم به امام موسی کاظم(ع) و امام رضا(ع):
یارب به امام هفتم آن قبله جان آن مشرق هشتم آفتاب تابان
کز چشم بد نه فلک و سبعه آن محفوظ بدار این علم را به جهان (ص 703)
تقاضای نصرت با قسم به امام هادی(ع):
یارب به علی نقی او نور یقین آن نه گهر عرش صدف را دهمین
کاین رایت را نسیم گلزار ظفر در هفت اقلیم و نه فلک باد معین ( ص 706)
بررسی آفرینش تصاویر شمع در قصیدهای در مدح حضرت مهدی(عج):
شاعر، قصیدهای در مدح حضرت مهدی(عج) سروده است. از ممدوح خود نام نمیبرد و با ذکر نشانههایی، ممدوحش را یاد میکند. به عنوان نمونه:
ظهور کن که شود بر مخالفان روشن که شمع دین ز تو بوده است در جهان روشن (ص 569)
ز آفتاب عدالت که بیزوال بود چه شمعها که نمودی تو در جهان روشن (ص 570)
چو شمع کشته بود چشم دشمن بینور چراغ عمر تو تا آخر الزمان روشن (ص 570)
شاعر از کلمة «روشن» به عنوان «ردیف» استفاده کرده است و به تناسب این کلمه، از عنصر «شمع» استفاده کرده است و تمام تصاویر و آرایهها را با آن هماهنگ ساخته است. طبیعی است که گاه این تصاویر، تکراری یا دور از ذهن یا بدون ارزش ادبی از کار در میآیند.
تصاویر تکراری با ترکیب «شمع کشته»:
چو شمع کشته که روشن شود ز شعلة شمع مراست دیده به دیدارت آنچنان روشن (ص 562)
چو شمع کشته زبانم ز شکوه خاموش است هزار بار تنم شد به امتحان روشن (ص 571)
به شمع کشتة امید من فروغی بخش که هست چشمم از این خاک آستان روشن (ص 571)
چو شمع کشته بود چشم دشمن بینور چراغ عمر تو تا آخر الزمان روشن (ص 572)
تصاویر دور از ذهن:
ز شوق شربت وصلت که هست آب حیات زبان چو شمع است در کام تشنگان روشن (ص 570)
روشن بودن زبان، تعبیری عجیب و دور از ذهن است.
ز بیم عدل تو خوابش ز بس که سوخت به چشم چو شمع شد مژه در چشم پاسبان روشن (ص 570)
مژه در چشم روشن شدن، تعبیری دور از ذهن و غریب است.
سموم قهر تو را ماه اگر به یاد آرد چو تار شمع شود رشتة کتان روشن (ص 571)
اگر ماه به یاد قهر تو بیفتد آن چنان برافروخته میشود که سبب شعله ور شدن رشته و پارچۀ کتانی میشود. بنابر باور عامه با تابش ماه، پارچة کتانی فرسوده میگردد.
ساختار اشعار نجیب در منقبت ائمه (ع) و مدح پادشاه:
در اشعار مدحی نجیب کاشانی، ابتدا ائمه معصومین(ع) را مدح و منقبت میگوید سپس به مدح پادشاه و ممدوح خود میپردازد. این روش مدیحهسرایی در قرن دوازدهم و سیزدهم بسیار رواج مییابد.
شاعر در غدیریهای که برای تهنیت عید غدیر به شاه سلطان حسین سروده است، ابتدا مناقب و فضایل حضرت علی(ع) را به یاد آورده و سپس به مدح سلطان پرداخته است.
آن می که جبرائیل این در خم غدیر پیمود بر پیمبرش از جانب اله (ص 575)
یعنی می ولای علی مایة نجات آن می که در دو نشئه گنه راست عذرخواه (ص 575)
آن می که هر که کرد به پیمانة امید بودش علی و آل، شفاعتگر گناه (ص 575)
شاعر با بیت زیر بین منقبت حضرت علی(ع) و مدح سلطان حسین رابطه ایجاد میکند. حال آن که در بیت قبل از مهر حضرت علی(ع) و شفاعت ایشان سخن میگوید در ابیات بعد دلیل سپیدرویی خود را خدمت به آستانة شاه سلطان حسین معرفی میکند.
رویم سفید از چه نباشد که همچو صبح دارم بر آستانة سلطان حسین شاه (ص 577)
در تهنیت مولود حضرت رسول اکرم(ص) و مدح سلطان حسین:
هر جادهای دلیل بود بر روندهای باشد دلیل رفتن معراج کهکشان (ص 576)
چون مژدة تولد او بر فلک رسید از سر قدم نموده بزرگان قدسیان (ص 576)
چندین هزار صف همه از کبریای عرش بر هیأت رکوع سرازیر از آسمان (ص 577)
در سر هوای سجده و بیعت به روی دست تعریف جو شدند پی پای بوس آن (ص 577)
ابیات ذکر شده بر معراج جسمانی پیامبر(ص) که از اعتقادات کلامی شیعه است، تأکید میکند.
در این قصیده، نجیب نوزده بیت در مدح پیامبر اکرم(ص) و شانزده بیت در مدح سلطان حسین سروده و با سرودن ابیات زیر ربطی بین ابیات منقبت رسول اکرم(ص) و مدح سلطان حسین ایجاد کرده است:
کردند از نیابت اولاد خویش هم اقرار بر خلافت جدّ خدایگان (ص 557)
سلطان شرع پرور دارای دین پناه فرزند مرتضی علی و شاه شیعیان (ص 557)
نتیجهگیری:
نجیب کاشانی یکی از شاعران گمنامی است که در بسیاری از تذکره و کتابهای تاریخ ادبیات نامی از او دیده نمیشود. سبک شعری او سبک هندی است که برخی از ویژگیهای سبک عراقی را هم دارد.
از نظر زبانی شعرهای ولایی او در سطح متوسطی است؛ اما به برخی از مضامین شیعی عنایت خاصی داشته به عنوان مثال تولا در کنار تبرا که کمتر در اشعار دیگر شاعران دیده میشود. وی قصیدهای تبرایی در قتل خلیفۀ دوم دارد و همچنین یک رباعی در واقعۀ غدیر سروده که تعریضی به خلیفۀ دوم دارد.
شاعر در قالبهای مختلف شعری از جمله قصیده، قطعه، ترکیببند و رباعی به منقبت ائمۀ معصومین(ع) پرداخته است. بسیاری از اشعار خود را با مدح ائمه(ع) شروع میکند و بعد به مدح سلطان گره میزند.
استفاده از قالب رباعی و مضامین متفاوت ولایی که در آن جای داده است از ابتکارات ادبی نجیب کاشانی است. از طرفی دیگر ساختار دو بیتی رباعی سبب میگردد که شاعر عصاره و جان معنا را در کلام بیاورد و از حواشی پرهیز کند. در چند رباعی خداوند را برای برخی حوایج دنیایی خود و ممدوحش به ائمۀ معصومین(ع) قسم داده است که از اخلاقی درست به نظر نمیرسد.
در مضامین شعری نجیب به برخی از اعتقادات کلامی شیعه از جمله معراج جسمانی پیامبر، شفاعت و برخی از ویژگیهای امام اشاره شده است.
منابع:
- جلال الدین کزازی، «نجیبی سخنور از کاشان»، تازههای میراث، دورۀ جدید سال دوم، شمارۀ چهارم، زمستان 1383
- سجادی سید محمود ، مقالۀ «شعر نجیب کاشانی شاعری از روزگار صفویه»، نشری نامه پارسی، شماره40، بهار88
- مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، جلد دوم، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1404 ق.
- نجیب کاشانی نورالدین محمد شریف، کلیات دیوان نجیب کاشانی، مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکتر اصغر دادبه، مهدی صدری، تهران، مرکز نشر میراث مکتوب، 1382
Analysis the style of najib kashany religious poetry
Abstract
One of the unknown poet of tenth and eleventh centuries is najib kashany . His name rarely seem in poet biography. This study is about najib kashany religious poetry . we will analysis it on linguistic rhetoric and content. in linguistic analysis we study points in verbal and grammatical. In rhetoric analysis we study literary innovations.
in content analysis of poetry we study on Structures of their odes, Shia theological beliefs , Conversancy of poet in compose quatrain.
پینوشتها:
[1]. دکترای ادبیات فارسی ، پژوهشگر مؤسسۀ سلیس: ادب پژوهی شیعی aboohamzeh@ut.ac.ir
[2]. کارشناس ارشد ادبیات فارسی ، پژوهشگر مؤسسۀ سلیس: ادب پژوهی شیعی noorinia1358@gmail.com
[3]. سورة التغابن: 8